ღ♥ღ دخترــے از جـــنس بلـ ـ ـ ـ ـور ღ♥ღ
تو مثل همه خوبی ها تو مثل فرشته خوب خدایی تو مثل سحر در پی سیاهی تو مثل بارون زیبایی خدایی بارون که میباره بوی تو میاره تو رو میخام واسه تموم دقایقی که دارم تو ور میخام واسه نفس های به شماره افتاده تورو میخام واسه داشتن تموم دنیا تو رو میخام.. اهای ای نوای قلبم بمون واسم ی شعر بخون قسمت میدم به خدای اسمون ها به دل عاشق ها قسمت میدم به قسمتتمون قسمت میدم به قسم . . .. بمون
درشیرینی بوسه غرق بودیم که ناگهان شوری اشک رابر لبانم احساس کردم و فهمیدم که این بوسه ، بوسه ی جدایی است
از دنیای تو بیرون میرم...چون در دنیای تو...آسمان تظاهر مي كند به آبي بودن...ابرها تظاهر مي كنند به باريدن...باد تظاهر ميكند به رقصيدن...خورشيد تظاهر مي كند به تابيدن...گلها تظاهر مي كنند به خنديدن...پرنده ها تظاهر مي كنند به پرواز...كوه ها تظاهر مي كنند به غرور..ماهي ها تظاهر مي كنند به آزادي در اين درياي بي انتها...
هــر آدمـی کــه مـــیـرود ، نـمے گــویــَـد بــیــا
تاریــخ انقضایــت کــه ســر برســد
خوب نگاه كن..می بینی؟...لعنتی؟این ویرانكده آثار باستانی نیست!منم!
اینایی که تو پارک تنها یه گوشه میشینن و هندزفری تو گوششونه ! هیـــــــــــــــــــــس ..
"مـــــــــــــرد" بــایــــد: بــــعـد مــــخـــاطـــبــــــ داد بـــــزنـــه , گـــــلـه کـــــنــه , فـــــریـــــاد بـــکـــشــه , گــــریــــه کـــنــه... هیچگاه براى بدست آوردن محبت کسی " تــنــت " را به او نسپار ، هیچ تضمینی نیست که فردا تو را "فاحشه" نخواند...
مرد نصفه شب در حالی که مست بوده میاد خونه و دستش می خوره به کوزه ی سفالی گرون قیمتی که زنش خیلی دوستش داشته، میوفته زمین و میشکنه مرد هم همونجا خوابش می بره... چه حماقتی که می رانی ام . . .
گــاهـــی خیـــــــــــال میکنم روی دست خــــــــدا مانده ام
خسته اش کــــــــــرده ام
خودش هم نمـــــــی داند
با مـــــــن چـــــه کند... !!
گاهی باید نباشـــــی ؛
تا بفهمـــــی نبودنت واسه كی مهمـــــــه !
اونوقـــــــته كه میفهمی باید همیشه با كــــی باشی...
خسته شدم از بـس به آدمــایی که میخوان جای تورو توی قلـــبم بگیرن
گفتـــم:
ببخشیـد اینجــا جای عشقمـهـ الــــآن برمیــــگرده...
تو...تو تظاهر مي كني به عشق..به دوست داشتن..به وفاداري..به با هم بودن..به انسانيت..به دل داشتن..به نگاه كردن..به خنديدن..به زنده بودن
همه ي اين تظاهر را ديدم...تو بگو كه چه بگويم...اگر تظاهر نمي كني به سخن گفتن..
· دختر و پسری با سرعت ۱۲۰ کیلومتر سوار بر موتور
دختر : یواشتر من میترسم .
پسر : نه خوش میگذره .
دختر : نه نمی گذره . خواهش میکنم خیلی وحشتناکه .
... پسر : پس بگو دوستم داری !
دختر : باشه باشه دوست دارم حالا خواهش میکنم آرومتر .
پسر : حالا محکم بغلم کن . (دختر بغلش کرد.)
پسر : میتونی کلاه ایمنی منو برداری بذاری سرت ؟ اذیتم میکنه .
روزنامه های روز بعد :
موتور سیکلتی با سرعت ۱۲۰ کیلومتر بر ساعت به ساختمانی اصابت کرد .
موتور ۲ نفر سر نشین داشت اما فقظ ۱ نفر نجات یافت .
حقیقت این بود که اول سر پایینی پسری که سوار موتور بود متوجه شد ترمز بریده
اما نخواست دختر بفهمد در عوض خواست که یک بار دیگر بشنود دوستش دارد .
وبتونه عزيزشو نجات بده
وگر نه همون خـــاطره
فاتحـــه تو رو می خونه
یــک روز ..یــک جـایـی .. بــه یـک هــوایــی
..بـــرمیـــگـردد ! همــیشه یـک چـــیـزی ،
...بـــرای ِ جــامــانــدن هــست ! حتّــی ؛
. . یــک خـــاطـــره !!
نـــمے گـــویــَـد بــاش
نـــمے گـــویــَـد بــﮧ مــَـن حـــتے بـــرو راحـَـتــَـم بـــُـگـــذار
مے آیــَــد
حــَـرفـــ هـــاے عـــاشقانـﮧ مـی شـنـَــوَد
اشـــکـــهایـَــمــــ را مے بـــینــَـد
(وَ بـــه راحـَــتے!) مـی رَوَد
ﻳﮧ صداﮮ مبهمی ڪـﮧ هر دمــ تو گوشم
ﻣﮯگفت :
باﺧﺗﮯ בختر!!!
از Call تبــدیل میشــوی بــه Missed Call
بهمیــن راحتــی.....!!! !!
اینایی که تو خیابون همیشه سرشونو پایین میندازن و راه میرن ....
اینایی که تو تاکسی همیشه خودشونو میچسبوونن به در که کناریشون معذب نباشه !
اینایی که دلشون واسه هیشکی تنگ نمیشه .... اینا ... اینا ....
اینا رو خیـــــــــــــــــــلی مواظبشون باشین !
اینا هیچی واسه از دست دادن ندارن ...
قبلاً یه نفر هر چی داشتن رو ازشون گرفته ... !!!
بگذارید برود ؛
ماندن التماسی نیست . . . !
که ببرد مـــرا..
و برنگرداند هــرگز....
وقــــــتـی مخــــاطــــبــش عـــــصـبانـیــــــه , نـاراحــــــتـه , مــیـــخــواد داد بـــــزنــه...
وایـــــــســه روبـــــروش بـــــگــه:
"تـــــو چـــــــشــامــ نـــــیــگـا کـــــــن , بـــــهـت مـــیــگم تــو چــــشـامــ نـــیــگــا کــن ! حــــــالا داد بــــــزن...!
بــــــگـــو از چـــــی نـــاراحـــــتـــی؟؟"
حــــــتی بـــا مـــشـتـای زنــــونــــه ش بــــکــوبـــه تـــــو بـــــغــلـه" مــــــــــرد"...
آخـــــــرش خــــــستــه مــــیشـــه مـــیزنـــه زیـــر گـــریـــه!
هــــــمــونـــجـــا بـایــــد بــــغـــلــش کــــنــه...
نــــــــذاره تــــــنـها بـــاشـــــه...
حــــــــــــــرف نــــزنــــه هـــا , تــــوضـــیــح نـــــده هـــا...
کــــل کــــل نـــکـــنــه هـــــا , تــــوجــــیــــه نــــکنـــه هــــا...
فــــــقــط نـــــذاره احــــســاس کـــــنـــه تـــنـهاســـتـــــ ...
"مــــــــرد" بـــایــــد گــــاهــی وقـــــتــا مــــردونـــگــیشـــو بـا ســــکـوتــــــ ثــابــتـــــــ کــــنــه...!
بــــــا "بـــــــــــغــــــــــــــــــــلــــــــــــــــــــش !!!
زن اون رو می کشه کنار و همه چیو تمیز می کنه...
صبح که مرد از خواب بیدار میشه انتظار داشت که زنش جر و بحث و شروع کنه و این کارو تا شب ادامه بده ...
که متوجه یه نامه روی در یخچال می شه که زنش براش نوشته...
زن : عشق من صبحانه ی مورد علاقت روی میز آمادست ...
من صبح زود باید بیدار می شدم تا برم برای ناهار مورد علاقت خرید کنم...
زود بر می گردم پیشت عشق من
دوست دارم خیلی زیاد....
مرد که خیلی تعجب کرده بود
میره پیشه پسرش و ازش می پرسه که دیشب چه اتفاقی افتاده بود؟
پسرش می گه : دیشب وقتی مامان تو رو برد تو تخت خواب که بخوابی و شروع کرد به اینکه لباس و کفشت رو در بیاره تو در حالی که خیلی مست بودی بهش گفتی ...
هی خانوووم ، تنهااااام بزار ، بهم دست نزن...
من ازدواج کردم...
و باز احمقانه میخواهمت . . .
چه غرور بی غیرتی دارم من...
در ساحل کنار دریا ایستاده ای ..
هوای سرد ..
صدای موج..
انتظار.. انتظار.. انتظار..
به خودت می آیی ...
یادت می آید دیگر نه کسی است که از پشت بغلت کند..
نه دستی که شانه هایت را بگیرد ..
نه صدای که قشنگ تر از صدای دریا باشد..
اسم این تنهایی است
Power By:
LoxBlog.Com |